_کجا میری؟
من+قبرستون! میای؟
_بس کن خواهشا
دستمو میگیره...
+دست کثیفتو ب من نزن! گمشو همونجایی ک تا حالا بودی و حتی جواب زنگامم نمیدادی!
_میخوای چیو ثابت کنی با این کارات؟
+میخوام ثابت کنم ک تو هر کسی هستی برام از یه آشغال هم بی ارزش تری!
دستمو از دستش میکشم بیرون میدوم تو چمن های پارک آزادی شیراز تا هرچه سریعتر از اونجا خارج شم صداش پشت سرمه و بازم دستمو میکشه، چقدر از این کارش متنفرم!
_خواهش میکنم سپی ، فقط یه فرصت دیگه بهم بده تا توضیح بدم برات...
....
باز هم بهش اعتماد کردم و با یه فرصت فقط خودمو نابود کردم :)
2 سال پیش مکالمه ی من و یه آدم .... :) پارک آزادی شیراز ساعت 1 نصفه شب